شبکه پیچیده دوستیها و دشمنیها را بشناسید؛ اینجا زمین است!
شبکه پیچیده دوستیها و دشمنیها، علاقهها و نفرتها، نزدیکیها و دوریها… بخش مهمی از زندگی انسان را میسازند. خیلی زود یاد میگیرید که هرچه زندگی را سادهتر بگیرید و واقعبینانهتر ببینید، زندگیتان کیفیت بالاتری خواهد داشت.
1) آشنا یک شبه غریبه میشود!
شوربختانه، مهمترین افراد زندگی شما حتا به نزدیکی خواهر و برادر یکشبه به غریبههایی گاهی ترسناک تبدیل میشوند. خوشبختانه، غریبهها هم میتوانند یکشبه به مهمترین افراد زندگی شما بدل شوند.
این فرایند آزاردهنده است ولی زمانی که بپذیرید که زندگی همین است و افراد میآیند و میروند تا زندگی و تجربههای آن شکل بگیرد، نه تنها آسیب نمیبینید که رشد میکنید و زندگی با کیفیتی خواهید داشت. قدیمیها این شعر از خواجوی کرمانی را در تضمین این آمدوشدها میگفتند: به پای گل منشین آنقدر که خار شوی.
2) رژیم فقط غذایی نیست
به محض شنیدن کلمه «رژیم»، همه به فکر غذا میافتیم و کمتر خوردن یا درست خوردن. ولی رژیم مناسب یعنی هرچه میخوریم، میبینیم، میخوانیم و دنبال میکنیم مناسب باشد.برای داشتن زندگی سالمتر باید غذاهای سالمتر، کتابهای بهتر، پستهای مناسبتر… را به زندگی دعوت کنیم و از هرچه «پَست و بیارزش» است دوری کنیم.
3) گاهی خوشبختی شما ناامیدی دیگران را به دنبال دارد.
زندگی و سلامت روانی شما مهمتر از شغل، پول، نظر مردم، مهمانی که قول دادید شرکت کنید، حس شریک زندگیتان و آرزوهای پدر و مادرتان است. اگر برای مراقبت از خودتان باید کسی را ناامید کنید، این کار را بکنید. علاقه شما به خودتان مهمتر از نیاز شما به دوست داشته شدن است.
هرکدام از اینها ساعتها وقت لازم دارد ولی فکر کنید که چه کارهایی برای راضی نگه داشتن دیگران ازجمله والدین، همسر و فرزندانتان انجام دادهاید و این راضی نگه داشتن به قیمت آسیب به خودتان بوده است. تا کجا باید فداکاری کنیم؟ و اگر مشکل پیدا کردیم، آیا باری گران به دوش همین افراد نخواهیم بود؟ این از نزدیکان، فامیل و دوست و … که به جای خود.
4) اجازه ندهید طرد شدن باعث شود که خودتان هم خودتان را طرد کنید.
طرد شدن احساس تلخی به همراه دارد، احساس یک شکست. آن را بپذیرید ولی از طرد شدن نترسید چرا که در ناخودآگاهتان از ترس طرد شدن، زندگی را از خود سلب میکنید. طرد شدن بخشی از زندگی است.
5) مسوولیت کارهای خود را بپذیرید تا آیندهتان را بسازید.
ممکن است هیچ نقشی در ترومایی که به شما وارد میشود نداشته باشید و از آن حادثه تلخ آسیب ببینید. شما باید چرخه معیوب ناشی از تروما را بشکنید و اجازه ندهید که خودتان و دیگران به دلیل آسیبی که دیدهاید بیش از این آزار ببینند.
اگر اجازه دهید که رویدادهای گذشته ذهن شما را کنترل کنند، هرگز کنترل زندگی را به دست نمیگیرید. ممکن است آنچه در گذشته اتفاق افتاده تقصیر شما نباشد، ولی آنچه امروز انجام میدهید و آن طور که با آن رویداد برخورد میکنید به شما برمیگردد.
6)کیفیت یا کمیت
زندگی درباره کیفیت است نه کمیت. شاید بگویید یک دوست با کیفیت به از یکصد آشنای معمولی. این درست است ولی ایجاد تعادل بین کیفیت و کمیت شما را از این دوراهی سخت نجات میدهد. نوشته دیگری در آکادمی دکتر کاما درباره تعداد دوستان و حلقههای مختلف دوستی منتشر کردهایم که خیلی به شما کمک میکند. (لینک در پایین صفحه)
7) افسانهها شما را ناراحت میکنند.
افرادی پیدا میشوند (نزدیک یا دور) که به شما اثبات میکنند طور دیگری باید زندگی میکردید تا خوشبخت شوید. حتا برای موفقیت شما برنامه هم دارند، 16 سالگی فلان باش، 20 سالگی به فلان چیز برس، 30 سالگی به بهمان چیز برس… زندگی اینطور نیست. با اعداد و ارقام دیگران زندگی نکنید. خوب و متفاوت زندگی کنید.
8) شادی برای شماست
یکی از دلایلی که در زندگی شاد نیستیم این است که نسخه شادی دیگران را برای خودمان میپیچیم. شادی فقط مستی، مهمانی رفتن و اجتماعی بودن نیست. شادی میتواند غرق شدن در یک کتاب داستان، لم دادن روی کاناپه، گفتگو با دوستی اندیشمند، نقاشی کشیدن، آواز خواندن یا هر کار دیگری باشد. شادی را برای خودتان تعریف کنید. یادتان باشد که شادی هم مثل هر چیز دیگری در زندگی تغییر میکند. یعنی قرار نیست در 20 سالگی هم با همان چیزی شاد شوید که در 10 سالگی شاد میشدید. برای همین، تعریف شادی هم سیال است و دائم تغییر میکند. ولی اصل شاد بودن همیشه باید در زندگی جاری باشد. اگر هر کس خودش را شاد نگه دارد، این شادی به دیگرن هم سرایت میکند.